| |

گِره خوردن انسان و سیاست - نسخه قابل چاپ

گِره خوردن انسان و سیاست
نویسنده: مسئول فنی در
۱۱ فروردين ۱۳۹۳
[ آخرین به روزرسانی در ۲۹ فروردين ۱۳۹۳ ]

انسان در مقابل آنچه در اطرافش می گذرد، خط مشی می گیرد و سیاست ورزی می کند. آن را گاهی هماهنگ با مقاصد خود می بیند و همراه می شود، در مقابل خود می بیند و موضع می گیرد. گاهی تسلیم می شود و  همرنگ می شود. از قبل موضع موافق یا مخالف دارد، مسئول وآگاه با آن برخورد و در راستای اهداف خود آن را تکمیل و هدایت می کند. بی تفاوت از کنار آن می گذرد و خیال می کند برایش فرقی نمی کند. هر کدام از ما ممکن است، یکی از خط مشی های فوق را بکار گیریم.
انسان چه بخواهد یا نخواهد، آنچه در عالم اتفاق می افتد، در زندگی او اثر دارد. میزان تاثیرپذیری یک رویداد در زندگی انسان ممکن است بسیار ناچیز و قابل چشم پوشی باشد و  رویداد دیگر ممکن است، زندگی انسان را تغییر دهد. دانستن یا ندانستن ، ممکن است میزان اثرپذیری را کم یا زیاد کند، اما ازبین نمی برد. چه بسا در مواردی ندانستن یک اتفاق، اثر آن را بر زندگی ما بیشتر کند.
برای شما دانشجویان که اهل محاسبه و شناخت اعداد کوچک هستید  بگویم،  خاموش و روشن کردن یک لامپ در جزایر بورکینافاسو در زندگی ما اثر دارد. اگر ما دانش دقیقی داشتیم میزان گرمای آن را بر خانه خود می توانستیم حساب کنیم. ممکن است به ما 10-n  ژول انرژی گرمایی بدهد و یا در اقتصاد خانواده ما 10-r ریال اثر داشته باشد.


چرا باید موضع درست و آگاهانه داشته باشیم:
1-      همه ما به دنبال یک زندگی خوب و رسیدن به اهداف خود هستیم . و آنچه در اطراف ما می گذرد، در زندگی ما  و دیگران اثر می گذارد.
2-      دیگران برای رسیدن به اهداف خود، فضا سازی می کنند و سناریو می نویسند و ممکن است ما ناآگاهانه بازیگر و یا در خدمت سناریوهایی باشیم، که با باورهای مان هیچ سنخیتی ندارند.
3-      انسان موجودی مسئول است و نمی تواند نسبت به اطراف خود بی تفاوت باشد.
هدف آگاهانه
اگر موضع درست و آگاهانه نداشته باشیم، چه اتفاقی می افتد:
1-      اگر بی تفاوت باشیم، دیگران از سرمایه های فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی کشورمان در رسیدن به مقاصد خود استفاده خواهند کرد.
2-      اگر ناآگاه باشیم، ممکن است بازیگر و یا درخدمت سیاست هایی  باشیم، که  با باورهای ما متفاوت هستند و وقتی متوجه شویم خیلی دیر باشد. بعضی از سیاست ها مانند سقوط یک بهمن از کوه است، که با کوچکترین اشتباه شروع و با هزاران زحمت نمی توان مهارش کرد و خسارت فراوانی به بار می آورد.
نا آگاهی
3-      اگر نا آگاه باشیم، ممکن است توسط دیگران استثمار شویم. خیلی ها دوست دارند، ما نا آگاه و بی تفاوت باشیم.

آلت دست شدن
4-      اگر ناآگاه باشیم از فرصت ها به خوبی  نخواهیم توانست استفاده کنیم. دردها و رنج هایمان، عذاب آور خواهد شد و با نداشتن برنامه، نا امیدی به سراغ ما خواهد آمد.
5- تقلید کورکورانه و بدون آگاهی، محروم کردن خود از حضور مؤثر در صحنه های اجتماعی است. این امر در دراز مدت باعث کاهش استعداد، خلاقیت، قدرت تفکر و استنتاج انسان می شود. حسرت اشتباه در تقلیدهای کورکورانه، به مراتب از انتخاب یک راه غلط توسط خود انسان، بیشتر است.


تبعیت کورکورانههرکدام از ما تا کنون، بارها اثر موضع گیری های خود و دیگران را در محیط خانوادگی، اقوام، محیط کار و اجتماع دیده ایم. در این جا به درستی یا نادرستی موضع گیری کاری نداریم، آنچه مهم است اثر آن است، هرچند ناچیز باشد.

انتخاب خط مشی :
غالب ما به دنبال گرفتن یک خط مشی درست هستیم، بگونه ای که شما کمتر کسی را پیدا می کنید، که ادعای حق طلبی نداشته باشد. از طرف دیگر، انسان به عنوان یک موجود فطرتاً حق طلب، متاسفانه همواره در معرض ناآگاهی، خودخواهی و زیاده خواهی  است، پس انتخاب یک خط مشی درست کار ساده ای نیست. در این مقدمه به دنبال معرفی عواملی که ما را به یک موضع حق طلبانه نزدیک و یا عواملی که باعث انحراف از حق می کند، هستیم. بیایید، ابتدا عوامل مؤثر در انتخاب خط مشی را بشناسیم.
عوامل زیر در انتخاب خط مشی انسان نقش  دارند.
1-      آگاهی و دانش ما از موضوع
2-      اعتقادات یا گرایشات ( مذهبی یا غیر مذهبی )
3-      وابستگی ، تعصب، حب و بغضها و تاثیرپذیری از دیگران
4-      موفقیت یا عدم موفقیت در انتخاب خط مشی های قبلی ( تجربه های قبلی )
5-      آشنایی با روش های  تحلیل
آگاهی ناقص

دو عامل 1 و 2 باید محور انتخاب خط مشی  باشند، درباره این عوامل نوشته های زیادی است. در اینجا بیشتر به عامل 4 و 5 به عنوان تکنیک های انتخاب خط مشی می پردازیم. عامل 3 ممکن است باعث انحراف از حقیقت شود، که انسان باید همواره متوجه آن باشد.

روش تحلیل :
همه ما می دانیم که ریاضی به عنوان کم اشتباه ترین علم دنیا از گذشته تا کنون بوده است. دلیل این امر تکیه بر اصول ( فرضیه های ) قطعی و استنتاج بر پایه یک روش قانون مند است. ( فضاهای برداری در ریاضی الگوی مناسبی برای هر تحلیل است و به احتمال زیاد در آینده نه چندان دور، عالم بر اساس فضاهای برداری تبیین خواهد شد. )
اولین کار داشتن یک اصول بنیادی است. این اصول می تواند برای افراد مختلف متفاوت باشد و یا هرچند سال مورد بررسی مجدد قرار گیرد. آنچه مهم است، اینست که این اصول باید همواره در گوشه ذهن ما باشد و در بیان هر نظری مورد توجه قرارگیرد. در صورتیکه سعی کنیم، در موقع حرف زدن به این اصول فکر کنیم، پس از مدتی تمرین، رعایت اصول برایمان ساده خواهد شد.

یک نمونه اصول بنیادی پیشنهادی :
1-      دین من ... است، پس در هر تحلیل ارزشهای دینی خود را در نظر داشته باشم.
2-      من ایرانی هستم، پس مصالح کشورم برایم مهم است و قصد تضعیف و نابودی آن را ندارم. پس در هرچه می گویم، هدف اصلی من اصلاح امور باشد و اگر می خواهم انتقاد کنم، مانند یک جراح ماهر فقط روی غده فاسد تمرکز و از آسیب رساندن به اطراف آن پرهیز کنم. حتی اگر فکر می کنم فساد خیلی گسترده است، از نقاط مهم شروع به اصلاح نمایم، بگونه ای که این انتقادها، باعث تضعیف ایران و طمع دشمنان نشود و همواره مرزبندی خودی و دشمن را رعایت کنم.
3-      خط مشی ولایت فقیه به خصوص در مواردی که ایشان برای رعایت مصالح کشور، تاکید بر آن دارند، را  قبول کنم.
4-      هدف آمریکا حکمرانی و سیطره بر دنیا و یا حداقل مدیریت بر منابع تمام کشورها است، پس تا زمانی که دنبال استقلال باشیم، با ما دشمن است.

نکاتی که در هر تحلیل باید به آن توجه داشت:
1-      در سخن گفتن، همواره اصول بنیادی خود را در نظر داشته باشیم.
2-      با مفاهیم سیاسی آشنا باشیم. برای مثال :  لیبرالیسم، دموکراسی، مردم سالاری دینی، جنگ نرم، جنگ تمدن ها، سرمایه داری، واقع گرایی، ایده آلیسم، اومانیسم، حزب، جبهه، تبعیت حزبی، ...
3-      از جزئی نگری و تحلیل بر اساس حوادث موردی پرهیز کنیم. ( وجود چند نفر حافظ قرآن مبین رشد فرهنگی نیست و وجود چند جوان منحرف علامت انحطاط فرهنگی نیست،. رتبه های المپیاد ها ملاک سطح آموزشی بالا نیست و وجود چند دانشجوی بی سواد  مبین وضع آموزشی خراب نیست.  همواره بدنه هر سیستم را ملاک تحلیل قرار دهیم. )
4-      از مطلق گرایی در تحلیل جداً پرهیز کنیم. از آن جا که رویدادهای سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی توسط انسان ها مدیریت و اجرا می شود و گاهاً ممکن است از اختیار انسان خارج شوند و یا به طور سهوی دچار اشتباه شویم، پس تمام این رویدادها دارای نقاط قوت و ضعف هستند. مطلق گرایی در تحلیل، تحلیل را بسیار شکننده و آسیب پذیر می نماید. ( برهان خلف در ریاضی را که همه شما می دانید.)
5-      در صورت اشتباه هرچه سریعتر، اشتباه خود را بپذیریم و در صدد توجیه آن برنیاییم.
6-      مخالفان همواره در صدد بزرگنمایی نقاط ضعف و یا معطوف کردن نظرات، به موارد احساسی جامعه هستند. در تحلیل های خود از پوشاندن واقعیت ها پرهیز کنیم. نقاط ضعف و اشتباهات را به طور شفاف بیان و دلیل نقاط ضعف و اشتباهات را بیان کنیم. "برای مدت کم ، افراد زیادی را می توان فریفت ، اما برای مدت زیاد ، حتی افراد کمی را هم نمی توان فریب داد".

توده مردم ما و بخصوص نسل جوان و دانشجوی کشور ما، دنبال حقیقت و علاقمند به پیشرفت کشور هستند و غالباً منافع گروهی خاصی ندارند. اگر در گروههای مختلف دانشجویی قرار می گیرند و یا خانواده های ما در شب نشینی ها از طیف و گروهی حمایت می کنند، نه به دلیل منافع شخصی، بلکه مصلحت کشور را در آن می دانند. برای نمونه انتخابات برآیند نظرات مردم است، در یکدوره از یک طیف حمایت می کنند، وقتی احساس می کنند  آن طیف کشور را به اهداف مورد نظر نرساند، در دوره بعد به امید بهتر شدن اوضاع به طیف مقابل رای می دهند. علیرغم اینکه ممکن است طیف جدید را قبول نداشته باشند. این مسئله در آمریکا و اروپا نیز رخ می دهد.

اشکال اصلی اینست که هر طیف سیاسی وقتی پیروز می شود، به جای تحلیل واقع گرایانه از رفتار خود، اجازه انتقاد به طرف مقابل نمی دهد. طیف حاکم به جای دادن فضای آزاد برای انتقاد و رشد جامعه و به دست آوردن اعتماد مردم، از قدرت برای تثبیت وضع خود و محدودکردن رقیب استفاده می کند. از آنجا که پوشاندن و توجیه خطا به نظر ساده تر می آید و اعتراف به ضعف و اشتباه سخت است، بعید است حتی یک نظام حاکم در جهان بدون سانسور و توجیه باشد. در حالیکه این نقطه آغاز شکست در دوره بعد است.

طیف حاکم به دلایل زیر همواره محکوم به شکست است:
1-      مدیریت و کار اجرایی بدون استثنا دارای خطا و اشکال است.
2-   داشتن قدرت، اگر با تقوا همراه نباشد، قطعاً خودرایی، کم هوشی، رفاه طلبی، انحصارگرایی و استبداد را به دنبال دارد. این خصلت های بد، چاپلوسی اطرافیان را افزایش می دهد و به دنبال آن مشکلات به مراکز قدرت منتقل نمی شود.
3-      چون موفقیت ها و شکست ها صادقانه با مردم در میان گذاشته نشده و تحلیل درستی از وزن شکست ها در اختیار مردم نیست، این امر غالباً به ضرر طیف حاکم تمام می شود و مردم اعتماد خود را به طیف حاکم از دست می دهند.

امام خمینی نمونه ای موفق از مدیریت و رهبری هستند. اگر ادبیات ایشان قبل از پیروزی انقلاب تا وفات را دنبال کنیم، می بینیم هر چه قدرت بیشتری به دست آوردند، آرام تر و متواضع تر شدند. امام مردم را ولینعمت می دانستند. امام خمینی : "به این خاطر که مردم ولی نعمت ما هستند همه خدمتگزاران باید همیشه تلاششان در این راستا باشد که خدمت بی منت به مردم داشته باشند." ( این حرف کوچکی نیست، ولینعمت در فرهنگ دهخدا و معین یعنی: " آنکه بر کسی حق نعمت دارد". مردمی ترین حکومت ها در طول تاریخ اینقدر به مردم بها نداده اند ).

اما گروه ها و جریان های سیاسی حاکم و غیر حاکم،  به دنبال اهداف و منافع خاص گروه خود هستند و برای حفظ مصالح خود ممکن است هر کاری بکنند، ممکن است :
1-      سناریو بنویسند: آن ها دور هم می نشینند و برنامه ریزی می کنند، تا نظریه های خود را درست جلوه دهند، برای اینکار تبلیغ می کنند، بطور مستقیم و غیر مستقیم زمینه سازی می کنند، رقیب را تضعیف و تحقیر کنند.


دید گاه حزبی

 

نظرات کاربران
نظری ارسال نشده است.
نظر بدهید

بازگشت به بالا